یه دونه فریشتهی خیلی قشنگ که خودش افتاده توی چنگول دوتا فریشته که میخوان خیلی بازم بیشترم زشتی نشون بدن اونا هی تو جهان، بعدش اون وخ خیلی هی اونا میخوان هر چی فریشتگی تو دنیا هستش، هی بگیرن همهشو زشتی بمالن به تنش.
Archive for April, 2006
جنگ فریشتگان
April 26, 2006اخلاق وبلاگنویسیی پلنگ خانوم
April 24, 2006یه دونه پلنگ خانوم که اون یکی وبلاگ هی خودش نوشته میکنه، اون باید اخلاقش خیلی بازم زیادترم جنگندگی واسه خودش داشته باشه با هر چی که مقام هستش توی دنیا همیشه، چراچونکه هر چی که مقام هست اون توی دنیا مثلاً، اون دلش میخواد بخوادش که یه چیزی رو همیشه زودی سانسورم زیادتر بکنه، سپسش صدای ملت اون نتونه که بتونه هیچی اصلاً به یه گوش هیچی ملت برسه، پس اگه که یه دونه دولت اون گفته که «کُس» همیشه اون ممنوع بایدش باشه، بعدش اون وخ هیچ کسی اون نباید که اسم «کُس» هیچی، توی دنیااون بیاره مثلاً، یا یه وخ خودش نوشتنی کنه، یا که «کیر» وختی که اون این همه قدرتمندی خودش به تنهایی داره، که میتونه که بتونه اون یه دونه رهبر ملتی رو لرزنده بیندازه به مجموعتالاندام خودش، یا رئیس جمهورش که تا اسم «کیر» تو گوش اون، یا که اون خودش یکی کیر بخونه یا ببینه روی وبلاگ یکی، زود نفسش بسته میشه، قدرت اون به لرزه افتاده میشه، پس باید هر کی که اون وبلاگ مینویسونه، یه دونه «کُس» زودی خودش بره پیدا کنه، بعدش اون وخ یا که اون یه«کیر» پیدا بکنه که اون تازه بیشترم خشونتش زیادترهستش واسهی یه دولتی، بعدش اون وخ امماکن هر روز اون باید یکی«کُس» بنویسه توی وبلاگ خودش یاکه باز یه دونه «کیر» بعدش اون وخ امماکن «کون»، یه مقام دیگه اون خودش داره، سپسش پستون هست که تا نوشته اونو زودی بکنی، هر کی اون مقام داره با یه دونه عمامه، زودی سرگیجه میآدش به سرش که توی عمامهی اون قایم شده خودش همهش، نمیدونه اون دیگه چه خاکی هی بگیره تو سرش کنه، بعدش اون وخ دیگه باز جونم برای تو بگه، لمبر هستش مثلا که اون بازم خیلی زیاد مقام داره مثلا، چراچونکه مثل طالبی خودش شیرینی داره گردییاش، پس همانا یکی وبلاگنویسنده که اون پلنگ خانوم باشه تو دنیا مثلاً، همهی سلاح جنگندگیی اون همیناست که من خودم نوشته کردم الان، هیچی دیگه اون سلاحی هیچجا اصلا لازم نمیتونه که خودش داشته باشه، چراچونکه ««کیر» خودش مثل یکی شمشیره که میره به جنگ هر چی دشمن آزادی هستش هر جا مثلا، امماکن «کُس» اون خودش غلاف شمشیر بوده تا که بوده که خیلی اون همهش مواظبت داره از کیری که خیلی خودش دوستش داره، بعدش اون وخ پس دیگه هیچی نباید که یکی عمامه زودی پیچونده اون کنه روی سر ِ کیر ِ خودش، که با حجابی بگیره، یا که اون یه دونه چادر یا که مقنعه نباید بکشه روی کُسش که هی مقامات برن تو مقنعهش، زیر کُسش، یه قل هو والله بخونن، امماکن اون بایدش به هر چی داره کُس و کون، همیشه آزادی بده، تا که مجموعت الاندام مقامات همهش زلزلت الارض بیفته به تنش، از یکی کیر قشنگی که نگاه اون میکنه به قد و بالاش مثلا، که مثل رستم بوده اون خودش تا که بوده، بعدش اون وخ اون اسطورهی جنگنده سفتی تو جهان بوده خودش تا که جهان بوده بوده